Saturday, July 22, 2006



آن روزها سولدوز، غیرتی به بزرگی آذربایجان بود

یاشار اورمولو

مقدمه:

پس از انتشار طنز و کاریکاتور توهین آمیز در روزنامه "ایران" بر علیه هویت ترک ، به زودی قیامـهای اعــتراض آمیز سراسر آذربایجان را فرا گرفت. به نظر اغلب کارشناسان مسایل سیاسی و اجتماعی موضوع کاریکاتور بهانه ای بیش نبود و باید انگیزه اصلی قیام سراسری ملت آذربایجان را در چندین دهه ظلم، تحقیر و تبعیض فاشیسم و شونیسم فارس جستجو کرد.
در شروع امر اعتراضات از دانشگاهها و توسط دانشجویان ترک آذربایجان آغاز شد. دانشجویان متعهد ترک با اعتراضات دامنه دار و ممتد خود آرام – آرام افکار عمومی آذربایجان را تحت تأثیر قرار دادند و چندی نگذشت که قیامهای زنجیره ای شهرهای آذربایجان و افکار عمومی جهانیان را به خود معطوف کرد. بسیاری از کارشناسان مسایل منطقه ای در کمال ناباوری به حوادث آذربایجان پرداخته و تحرکات سیاسی در آذربایجان را به عنوان موضوعی مهم و تأثیرگذار در روند مسایل مربوط به ایران، خاورمیانه و منطقه ارزیابی کردند.

حوادث خردادماه 1385 در آذربایجان از جنبه های مختلفی قابل بحث و بررسی است. بدین منظور باید در شروع امر رویدادها (تا حد امکان با ذکر جزئیات) به رشته تحریر در آیند. بدیهی است که بدون در دست داشتن اطلاعات درست و دقیق به دست دادن ارزیابیهای علمی و کارشناسانه از مسایل دشوار خواهد بود. به اذعان شواهد و اسناد ما ترکان در طول تاریخ اگرچه همواره در صدر تاریخ سازان بوده ایم، متأسفانه در نگارش، تدوین و حفظ آن سعی لازم را نکرده ایم و بالاجبار دیگران آنگونه که خواسته اند تاریخ را نوشته و رقم زده اند! آیا امروز تاریخ باز هم تکرار می شود؟!

علیرغم اینکه امکان نگارش و پرداختن به موضوع توسط بسیاری از فعالین حرکت ملی آذربایجان وجود دارد، متأسفانه با گذشت نزدیک به 2 ماه از قیامها، تاکنون شرح دقیق و جزئی نگر هیچ یک از قیامهای شهرهای آذربایجان منتشر نشده است. در مدت کمتر از 2 هفته بیش از 20 شهر بزرگ و کوچک آذربایجان شاهد حوادث غرورانگیز بود. در این بین حتی بعضی از روستاها هم شاهد تظاهرات اعتراض آمیز بود. شایسته است که حوادث همه شهرها با ذکر تمامی موارد لازم برای ثبت در تاریخ و استفاده تحلیلگران نگاشته شود.

در حین قیامها اخبار و گزارشهای پراکنده ای از شهرهای مختلف آذربایجان به وی‍ژه در صفحات اینترنتی منتشر شده و اطلاعات کلی در دست می باشد. باید متذکر شد از معدود شهرهایی که اخبار و گزارشهای آن تاکنون در حد ناچیزی منتشر شده است، شهر سولدوز(نقده) است. در حالیکه ابعاد سرکوب مردم مقاوم سولدوز توسط نیروهای نظامی و انتظامی حکومت جمهوری اسلامی ایران از هر جای دیگر شدید بود. نوشته حاضر به مسایل و حوادث فراموش نشدنی سولدوز در روزهای قیام مردمی آن خطه می پردازد. بی گمان در بردارنده اطلاعات کاملی نیست، ولی به نظر می رسد که برای اطلاع از چگونگی رخداد حوادث مفید خواهد بود. در اینجا از عزیز ناشناخته ای که اطلاعات اولیه این نوشته را در اختیار اینجانب قرار داده است، تشکر کرده و به مرور حوادث سولدوز قهرمان می پردازیم.

***

در سطح شهر سولدوز از روز 29 اردیبهشت ماه چندین اطلاعیه برای گردهمایی و تجمع اعتراض آمیز بر علیه عمل اهانت آمیز روزنامه ایران پخش شده بود. در این اطلاعیه ها از مردم خواسته شده بود تا در 3 خرداد ماه در مقابل دانشگاه آزاد اسلامی، در 4 خردادماه در مقابل ساختمان اداره ارشاد اسلامی و در 5 خردادماه در مقابل دانشگاه پیام نور تجمع کنند.

روز چهارشنبه 3 خردادماه 1385:

ساعت 14:00 نزدیک به 1000 نفر از دانشجویان ترک دانشگاه آزاد اسلامی سولدوز با اخذ مجوزهای لازمه در محوطه دانشگاه تجمع کرده و شعارهایی از قبیل (هارای- هارای من تورکم)، (آند اولسون ستارخانا، قان سالارام تهرانا) و ... سردادند. آنها سپس از دانشگاه خارج شده و به سمت شهر روانه شدند. در این حین بسیاری از مردم در خیابانها به جمع دانشجویان پیوسته و جمعی 20 هزار نفری را تشکیل دادند. مردم به سوی دانشگاه پیام نور در حرکت بودند. ضمن عبور از خیابانهای امام، وحدت و خیابان دانشگاه به پیام نور رسیدند. داخل دانشگاه شده و بدون بروز هر گونه درگیری شعار دادند. آنها سپس از دانشگاه خارج شده و به طرف فرمانداری شهر رفتند. ساعت 17 در میدان شهرداری روبروی فرمانداری تجمع نموده و شعارهای ملی و همچنین شعارهایی در حمایت از قیامهای تبریز و اورمیه سر دادند. در این هنگام فرماندار شهر محمد امین فرد (نام قبلی فرماندار محمد چوپانی است) بر بالای سکویی رفته و شروع به سخنرانی می کند: (من هم از این مسئله پیش آمده ناراحت هستم و از همه شما قدردانی می کنم ...) در این لحظات 2 نفر از جوانان وارد فرمانداری شده و ضمن آنکه شعار سر می دهند، از فرماندار می خواهند که او نیز شعار دهد. فرماندار شعار (آذربایجان اویاقدی، اؤز دیلینه دایاقدی ، هارای – هارای من تورکم) سر می دهد. چند نفر از تجمع کنندگان به نمایندگی از سوی تجمع کنندگان اعلام می کنند که فردا هم در ساعت 18:00 در مقابل اداره ارشاد اسلامی تجمع خواهیم کرد. فرماندار هم از مردم می خواهد که بیایند و پس از آن تجمع و راهپیمایی به پایان می رسد.

روز پنجشنبه 4 خردادماه 1385:

در ساعات اولیه روز پنجشنبه مورخه 4 خردادماه، فرمانداری به تمامی ادارات شهر ابلاغ می کند که از امروز هر گونه گردهمایی غیر قانونی بوده و با شرکت کنندگان در هر تجمع و راهپیمایی برخورد خواهد شد. بسیاری از مردم که از این اطلاعیه فرمانداری هیچگونه خبری نداشته اند، از ساعت 15 در مقابل اداره ارشاد تجمع می کنند. نیروی بسیج به پراکنده ساختن تجمع کنندگان اقدام می کند. تجمع کنندگان که بر مبنای موافقت فرماندار در روز قبل تجمع خود را قانونی و اصولی می پنداشتند، با نیروی بسیج که به کابلهای برق، شیلنگ و لوله های سبز مجهز بوده اند، درگیر می شوند. پس از مدتی درگیری نیروهای بسیج فرار می کنند و در ساعت 17 یگان ویژه نیروی انتظامی وارد عمل می شود. این نیرو با مردم درگیر نمی شود.
جمعیت 30 هزار نفری در ساعت 18 به اداره ارشاد می رسند. مردان در مقابل ساختمان اداره و زنان نیز در پشت اداره و روبروی باشگاه حجاب تجمع می کنند. پس از درگیری با نیروی بسیج جمعی از جوانان زخمی شده و مردم به شدت خشمگین بودند. دکتر پرویز محمدی استاد دانشگاه پیام نور به سخنرانی می پردازد. در این هنگام فرماندار حاضر شده و به زبان فارسی شروع به سخنرانی می کند و شعار (مرگ بر آمریکا) سر می دهد. مردم ضمن شگفتی از این اقدام بی مورد فرماندار و در اعتراض به حرفهای او که به زبان فارسی ادا می کرد، صحبت او را قطع کرده و نسبت به برگزاری راهپیمایی اصرار می ورزند. پس از مخالفت فرماندار ، به او سنگ پرتاب می کنند. پس از فرار فرماندار و همراهان او مردم ضمن سر دادن شعارهای (آذربایجان بیر اولسون، مرکزی تبریز اولسون) اتومبیل فرماندار را واژگون کرده و به آتش می کشند. نیروی انتظامی که در اداره ارشاد پناه گرفته بود، اقدام به پرتاب گاز اشک آور و گلوله های ساچمه ای می کند. مردم با پرتاب سنگ مقابله به مثل کرده و چندین بار با کپسولهای گاز اقدام به آتش زدن اداره ارشاد می کنند که این کار عملی نمی شود. پس از تخریب اداره ارشاد، نیروی انتظامی افراد خود را از صحنه به کنار می کشد.

پس از این حادثه در حالیکه آرامش نسبی بر مردم حاکم شده بود، یکی از مأمورین نیروی انتظامی با باتوم کودک 6 ساله ای را مضروب می کند. کودک 6 ساله از شدت ضربه وارده به سختی نفس می کشید. زنان که در مواجهه با این حادثه دلخراش خشمگین شده بودند، مورد تهاجم نیروهای انتظامی واقع می شوند. نیروی انتظامی با پرتاب گازهای اشک آور نسبت به پراکنده کردن زنان اقدام می کند. مردان در دفاع از زنان به مقابله با نیروهای انتظامی می پردازند و بدین شکل درگیری از سر گرفته می شود. نیروی انتظامی در برابر هجوم مردم متواری مـی شود. مردم برای اعلام انزجار از برخورد خشن نیروهای انتظامی و رفتار نامناسب فرماندار در حالیکه شعارهای (آذربایجان بیر اولسون، مرکزی تبریز اولسون)، (هر کس کی بی طرفدی ، فارسدان دا ...) ، (تورک دیلی غیرت دیلی، فارس دیلی ...) (آند اولسون ستارخانا، قان سالارام تهرانا) و ... سر می دادند، به سوی فرمانداری به راه می افتند. قبل از آن که مردم به فرمانداری برسند، لباس شخصیهای ناشناخته توانستند تا مردم را به چندین دسته تقسیم کنند. گروهی از بلوار بهشتی و گروهی از طرف ژاندارمری به سوی فرمانداری حرکت می کنند.

گروه اول پس از رسیدن به فرمانداری با نیروهای ضد شورش که از قبل مستقر شده بودند، درگیر می شوند. آنها صف نیروهای ضد شورش را در هم شکسته و آنها را فراری می دهند. مردم خشمگین در صدد ورود به ساختمان فرمانداری بر می آیند که در این هنگام با شلیک گلوله نظامیان داخل فرمانداری مـتوقف مــی شوند . مردم به خاک و خون کشیده می شوند. (شهید همت اسم زاده) و خانواده اش که به دور از تظاهرکنندگان در آنجا حضور داشته اند، مورد ضرب گلوله قرار گرفته خودش شهید و مادر و دخـتر 9 سـالـــه اش بر اثر اصابت گلوله نیروهای نظامی مجروح می شوند که تاکنون از این دو مجروح هیچ خبری در دست نیست. گلوله بر سینه دختر اصابت کرده و از پشت خارج شده بود. در هنگام درگیری کـودک 13 سـالـه ای در حیاط فرمانداری به ضرب گلوله شهید شد و فرد دیگری به نام (عسگر قاسمی) که به منظور نجات کودک مذکور به داخل حیاط فرمانداری رفته بود، او نیز به ضرب گلوله به شهادت می رسد.
گروه دوم از تظاهرکنندگان که از خیابان ژاندارمری سابق می خواستند خود را به فرمانداری برسانند، در تقاطع 17 شهریور با نیروهای یگان ضد شورش روبرو می شوند. نیروهای یگان ضد شورش با پرتاب گازهای اشک آور و گلوله های ساچمه ای به مردم حمله ور شده و آنها را از حرکت به سوی فرمانداری باز می دارند. در این هنگام چندین نفر از ناحیه های چشم و صورت مصدوم می شوند. پس از گذشت چند دقیقه مردم مقاوم سولدوز بار دیگر جمع شده و مصمم تر و به آرامی و سنگ در دست به جلو حرکت می کنند. مردم در صفوف منسجم نیروهای ضد شورش را بیش از 500 متر به عقب می رانند. در این حین تیراندازی شدیدی آغاز می شود. با شلیک هر گلوله ای، گلی پرپر می شود. گلوله ها بر سر، گردن و سینه مردم برخورد می کند. نوجوان 17 ساله (توحید آذریون) که حافظ و قاری قرآن بود، به شهادت می رسد.

مردم با فرا رسیدن تاریکی و به منظور جلوگیری از افزایش تلفات پراکنده می شوند. زخمی ها برای درمان به بیمارستان منتقل می شوند. نیروهای اطلاعاتی که از قبل در بیمارستان جای گرفته اند، زخمی ها و جان باختگان را تحویل می گیرند. اجساد جان باختگان مخفی می شود. برای مجروحین جز در مواردی خاص و محدود هیچ مداوایی صورت نمی گیرد. کسانی که برای جویا شدن از حال بستگان مجروح خود به بیمارستان مراجعه می کنند، دستگیر و منتقل می شوند. بعضی از مراجعه کنندگان به بیمارستان، توسط نیروهای ضد شورش مستقر در بیمارستان به شدت مورد ضرب و شتم قرار می گیرند. با فرا رسیدن شب، روز خونین سولدوز به پایان می رسد. امروز بیش از 10 نفر به شهادت رسیدند که بعدها تنها جسد 5 نفر از آنها به خانواده هایشان تحویل و تحت تدابیر امنیتی شدید و نظارت نیروهای نظامی دفن شدند. اسامی 2 تن دیگر از شهیدان حسین فتحی پور(دانش آموز دوم دبیرستان) و محمدعلی جنت نیا(65 ساله) می باشد.

30 نفر مفقود شدند که تاکنون اطلاعی از آنها در دست نیست . بیش از 50 نفر با گلوله زخمی شدند و بیش از 110 نفر هم با سنگ و گلوله های ساچمه ای مجروح شدند. حسین صنعتی، مهدی عزیزی، حسین مرامی، بهرنگ داغستانی، حسین پیر آلا گؤز، فرهاد پیرمحمدی، شهرام نوروزی، زینال ریماز، یحیی نوروزی، ایوب محبوبی، حسین مرادی، بهرنگ افشانی، علی ابراهیمی، محمد محمدی اسامی تعدادی از مجروحین روز پنجشنبه 4 خردادماه 85 شهر سولدوز می باشد.
سرهنگ قلی یوسف زاده معروف به آت قولو، سرگرد زیبایی، مهدی داننده(بسیجی فعال) و قره چبوقی از جمله عاملان قتلها بودند و کسان دیگری که شناخته نشدند. همچنین سرهنگ محبی نیا برادر جهانبخش محبی نیا نماینده مجلس از شروع کنندگان و آمران اصلی سرکوب مردم به شمار می رود.

روز جمعه 5 خردادماه 1385:

صبح روز جمعه حوالی ساعت 5 تعدادی از شرکت کنندگان در تظاهرات با حمله نیروهای انتظامی به منازل شان بازداشت شدند.

جمعیتی چند هزار نفری در ساعت 10 صبح در مقابل دانشگاه پیام نور سولدوز تجمع کرده و شعار سر می دهند. برای برگزاری این تجمع قبلاً مجوز لازمه اخذ شده بود ولی بعداً توسط فرمانداری لغو شده بود. تجمع کنندگان شعارگویان به سوی محل برگزاری نماز جمعه حرکت می کنند. گفته می شد که قرار است تا در پایان نماز جمعه جمعی بر علیه آمریکا و استکبار جهانی! شعار بگویند و فیلم آن به عنوان اعلام انزجار مردم سولدوز از حوادث روی داده از رادیو و تلویزیون استانی پخش شود. مردم برای جلوگیری از این اقدام به سوی محل برگزاری نماز جمعه حرکت می کنند که در میانه راه نیروهای ضد شورش فرا رسیده و در جلوی مردم صف کشیده و از مردم می خواهند تا متفرق شوند. مردم بی هیچ ترسی همچنان به پیش می رفتند. فرمانده یگان ضد شورش به مردم می گوید: (متفرق شوید، در غیر این صورت شلیک خواهیم کرد. ما حکم تیر داریم). مردم بی هیچ اعتنایی به پیش می رفتند. در این موقع یکی از نیروهای اطلاعاتی به مردم نزدیک شده و با یاد کردن سوگند می گوید: (به طرف منزل امام جمعه برویم و خواسته های شما را بر آورده خواهیم کرد). بسیاری از مردم در حالیکه قرآن در دست داشتند از خیابان دانشگاه به خیابان فتوحی رفتند. مردم در مقابل محل سکونت امام جمعه با صدای بلند می گفتند: (آذربایجان، شهیدلرین موبارک). (ارسی) با یک نفر دیگر به نمایندگی از سوی مردم برای انجام مذاکره و گفتگو به ستاد رفتند. نمایندگان در خواستهای مردم را به امام جمعه رساندند. درخواستهای اساسی مردم اینها بودند:

1- جان باختگان در حوادث اخیر شهید نامیده شوند.
2- همه بازداشت شدگان آزاد شوند.
3- از مردم سولدوز دلجویی شود.

اسامی بعضی از دستگیر شدگان عبارتند از: مهندس قلی بناوند، پرویز محمدی، میرعلی رضایی(مدرس زبان و ادبیات ترکی)، علی جلالی(مدیر آموزش و پرورش و عضو کمسیون حل اختلاف) ، مهندس علوی(عضو شورای شهر نقده)، مهندس معین زاده و ...

به نمایندگان مردمی گفته می شود که ساعـت 15:30 در همینجا (منزل امـام جـمعه) جـمع شویـد تـا بازداشـت شدگان را تحویل بگیرید. سپس حجت الاسلام حیدری زاد امام جمعه شهر، شخصاً با بلندگـو به مردم مـی گوید: (به خداوند آسمان و زمین قسم می خورم که بازداشت شده ها را به شما تحویل می دهیم و خواسته هایتان را بدون جواب نخواهیم گذاشت).

وقتی که در ساعت 15:30 مردم جمع شدند، کسی از منزل امام جمعه گفت که نیم ساعت دیگر صبر کنید تا بازداشت شدگان را تحویل بگیرید. پس از گذشت نیم ساعت هیچ خبری نشد. باز گفتند به خدا قسم 1 ساعت مهلت دهید تا بازداشت شدگانتان را بیاورند. آنها تا ساعت 18 مردم را معطل نگه داشتند. بعداً معلوم شد که یگان ضد شورش قوشاچای (میاندوآب) از مقابله با مردم سولدوز خودداری کرده بود. نیروهای مستقر در منزل امام جمعه دادن وعده منتظر بوده اند تا یگان ضد شورش از تهران برسد. یگان مذکور سراپا مجهز و مسلح از راه رسید. آنها سوار بر موتورهایی بودند که از فاصله 5 متری به مردم شوک وارد می کرد و به زمین می کوبید.

نیروی ضد شورش که در داخل ستاد مستقر شده بود، اقدام به پرتاب گازهای اشک آور و شلیک هوایی کرد. مردم کپسولهای اشک آور را برداشته و به داخل ستاد می انداختند. بعضی از جوانان از قبل با الکل و بنزین بمبهای دستی ساخته و آماده کرده بودند. نیروهای ضد شورش درب ستاد را باز کرده و می خواستند بیرون بیایند. ولی مردم با پرتاب بمبهای دست ساز مانع بیرون آمدن آنها می شدند. برای مقابله با گازهای اشک آور و جلوگیری از سوزش چشمها چندین تایر لاستیک در مقابل ستاد به آتش کشیده شد.

بالاخره نیروهای ضد شورش از ستاد بیرون آمده و در فاصله 500 متری از مردم قرار گرفتند. آتش و دود همه خیابانهای اطراف را فرا گرفته بود. درگیری میان مردم و نیروهای ضد شورش از سر گرفته شد. مردم با پرتاب سنگ مقابله می کردند. درگیریها به کوچه کشیده شد. نیم ساعتی طول نکشید که تعداد نیروهای ضد شورش 10 برابر شدند. یگانهایی از استانهای لرستان و فارس آورده بودند. به هیچ کس از زن و کودک ترحم نمی کردند. همه را به شدت کتک می زدند. آنها با شکستن درب و پنجره به خانه های مردم وارد شده و پس از کتک کاری اهالی منزل وسایل خانه را می شکستند. مردم حوالی ساعت 20 وقتی با فشار نیروهای نظامی به کتابخانه طباطبایی واقع در خیابان فتوحی رسیدند، آنجا را به آتش کشیدند. نیروهای ضد شورش نتوانستند مردم را متفرق کنند. حوالی ساعت 21 دو مینی بوس که حامل نیروهای سپاه بود، نیروهایش را در مقابل کتابخانه طباطبایی پیاده کرد. آنها با تیراندازی به سوی مردم هجوم برده و آنها را به کوچه ها راندند. مردم در برابر رگبار گلوله ها به خانه ها پناه می بردند. در پایان یک روز دیگر که سراسر جنگ و گریز خیابانی بود، سه نفر دیگر شهید شده و بیش از 50 نفر زخمی شدند. حضور دختران و شیرزنان ترک سولدوزی در بطن حوادث و پیشاپیش صفهای مبارزه و مقاومت بسیار چشمگیر بوده است. زنان بلافاصله به سراغ مجروحین رفته و آنها را از صحنه درگیریها دور می کردند. آنها همچنین با روحیه بخشی، جوانان را به مقاومت بیشتر در برابر تهاجمات نیروهای انتظامی تشویق نموده و با جمع آوری سنگ که تنها وسیله دفاعی مردم بود، مردم را یاری می کردند. نیروهای نظامی تا دندان مسلح حکومتی در طول چند روز جنگ و خونریزی با اعمال خشونت بار و بی ترحم خود چهره واقعی آپارتاید فارس را به نمایش گذاشتند.

روز شنبه 6 خردادماه 1385:

روز شنبه بازار برای چهارمین روز متوالی تعطیل بود. مردم برای دفاع از حقوق خود می خواستند ساعت 18 در مقابل ستاد (محل سکونت امام جمعه) تجمع کنند. وقتی مردم از خانه های خود به خیابانها آمدند، با انبوه نظامیان و نیروهای ضد شورش مواجه شدند. خیابانها مملو از نیروهای نظامی بود و تجمع بیش از دو نفر هم غیر قانونی اعلام شده بود. در بعضی موارد پراکنده چندین نفر اقدام به سر دادن شعار کردند که بلافاصله توسط نیروهای نظامی بازداشت و منتقل شدند.

در طول چهار روز درگیری بین نیروهی نظامی و مردم بیش از 14 نفر شهید شدند. حداقل 200 نفر مجروح شدند که 100 نفر از آنها به اورمیه منتقل و در بیمارستانهای عارفیان (بیمارستان سپاه) و بیمارستان امام خمینی بستری شدند. بیش از 200 نفر از اهالی غیور سولدوز بازداشت شدند که پس از تحمل چندین روز زندان با قرار وثیقه آزاد شدند. با اینحال بعضی از دستگیر شدگان تاکنون در زندان به سر می برند. سایت اینترنتی (بازتاب) وابسته به حکومت در روز جمعه تعداد جان باختگان را 6 تن اعلام کرد و لی پس از ساعاتی تعداد را 4 نفر اعلام کرد! فرمانده نیروی انتظامی استان آذربایجان غربی نیز ضمن تأیید تنها 4 کشته از زخمی شدن تعدادی از نیروهای نظامی سخن راند.

پس از وقوع حوادث فاجعه آمیز سولدوز بسیاری از نیروهای نظامی شرکت کننده در سرکوب مردم به شهرهای دیگر از جمله اورمیه منتقل شدند. بعضی از عاملان جنایت در سولدوز از ترس انتقام مردمی همچنان با چندین محافظ به سر می برند. گفته می شود که فرماندار شهر سولدوز به دلیل عدم برخورد شایسته و مدبرانه از مسببین حوادث قلمداد شده و از سوی مراجع و مقامهای فوق مورد مؤاخذه قرار گرفته است. کـمیـته ای متشکل از مسؤلین قضایی و نمایندگان مجلس شورا برای بررسی مسایل پیش آمده به سولدوز رفته و با جمعی از اهالی و اعضای شورای شهر به گفتگو نشستند. تاکنون از نتایج و روند بررسیهای مذکور هیچ گزارش و خبری منتشر نشده است!

0 Comments:

Post a Comment

<< Home