Sunday, September 10, 2006



سولدوز، قلب تپنده آذربايجان حماسه آفريد

اخبار كامل جريانات خرداد ماه سولدوز

oxtay_azerturk@yahoo.com

احتراما بدينوسيله به اطلاع عموم ملت غيور آذربايجان مي رساند كه پس از حماسه آفريني مردم سولدوز در هفته اول خرداد 1385 در جريان اعتراضات ملي و مدني خود به جنايات و مظالم صد ساله شووينيزم فارس و در پي آن به خاك و خون كشيده شدن اين اعتراضات مدني و عدالت خواه، اطلاع رساني ضعيف و ناقص و گاها غلطي را در بين وسايل ارتباط جمعي مخصوصا سايتهاي اينترنتي شاهد بوديم كه البته ضعف عمده در اين بين به فعالان شهرهاي مختلف برميگردد. عمق فجايعي كه نژادپرستان فارس بوسيله مزدوران محلي در شهرستان نقده آفريدند اگر از جنايات هيتلر فاشيست بيشتر نباشد مطمئنا همرديف آن خواهد بود. كسانيكه 4خرداد در نقده بودند ديدند كه نيروهاي سرسپرده مزدور پاسدار و بسيج و خودفروختگان اطلاعات چگونه بخاطر فارس زبانها، ملت همخون خود را به رگبار بستند و لكه ننگي تا ابد بر پيشاني خود و خانواده شان درج نمودند.

ما از اين پس سعي خواهيم كرد تا اخبار قلب تپنده آذربايجان يعني سولدوز قهرمان را جهت تنوير افكار عمومي بصورت مداوم منعكس نماييم. لذا لازم است ابتدا به تصحيح اخبار موجود در سايتهاي اينترنتي بپردازيم. شايان ذكر است عمق فجايع آنقدر بالاست كه به جمله بنديهاي احساسي و يا غلو در بيان هيچ نيازي نيست و ما اخبار حادثه را بصورت گزارشي تقديم حضور مي نماييم.





شرح مختصري از حوادث سولدوز:





چهارشنبه 3 خرداد:



ساعت 30/2 دانشجويان دانشگاه آزاد نقده مجوز تحصن گرفته اند. صبح ساعت 9 مهدي نوري (ائلمان) (گيرنده مجوز تحصن) به دانشگاه جهت هماهنگي امور مراجعه ميكند، بسيجيان خائن دانشگاه و چند مامور اطلاعات با براه انداختن جنگ رواني كه حتي گاها با برخوردهاي فيزيكي همراه بوده است مي كوشند كه دانشجويان را از برگزاري تحصن منصرف نمايند و حتي از طرف مسئولان دانشگاه اعلام ميشود كه مجوز لغو شده است اما دانشجويان جهت برگزاري تحصن مدني شان اصرار مي كنند. ساعت 30/2 فرا ميرسد، دانشگاه در محاصره نيروهاي اطلاعاتي و مزدور بسيجي و چند نفر از نيروهاي يگان ويژه نيروي انتطامي است. مردم از هر سوي شهر بطرف دانشگاه كه 3 كيلومتر با شهر فاصله دارد سرازيرند. موتور سوارها در نقش تاكسي مردم را به دانشگاه منتقل مينمايند. حدودا 4000 نفر در محوطه دانشگاه حاضرند. مسئولان دانشگاه نيز بنظر ميرسد همكاريهاي لازمه را تا حدودي انجام داده اند و خود نيز در تحصن حضور يافته اند.دانشجويان تريبون را در اختيار ميگيرند و اشعار ملي شاعران آذربايجاني خوانده ميشود. سخنراني در خصوص توهين روزنامه منحوس ايران و ديگر مظالم پان فارسيستهاي نژاد پرست بعمل مي آيد. شعارهاي ملي سر داده ميشوند: هاراي هاراي من توركم، آند اولا ستارخانا قان سالاريق تهرانا، من اؤلمه يه راضييام بابكين سربازي يام، تورك ديلينه مدرسه، اؤلوم اولسون شووينيسمه، آذربايجان اوياقدي وارليغينا داياقدي، هاي وئر سسيمه قارداش تبريزده قارداش اؤلدي و ...

يكي از نيروهاي مزدور بسيجي و از مخبرهاي اداره اطلاعات نقده از طبقه دوم دانشگاه مشغول فيلم برداري است كه با اعتراض حاضرين مواجه مي شود ولي مسئولان هيچ اقدامي انجام نمي دهند و همين مساله جو را بهم ميريزد و مردم بسوي شهر سرازير ميشوند و خود را به دانشگاه پيام نور نقده كه براي روز جمعه 5 خرداد مجوز تحصن گرفته بود مي رسانند. اكنون حدود 7 يا 8000 نفر جلوي دانشگاه پيام نور آمده اند و قصد ورود به دانشگاه را دارند. عده ايي از دانشجويان دانشگاه با مردم صحبت ميكنند و جوانان متقاعد ميشوند كه خسارتي به دانشگاه وارد نشود و همين گونه نيز ميشود. مردم وارد دانشگاه ميشوند و شعارها از سر گرفته ميشود. سپس مردم بطرف شهر بازميگردند و با عبور از خيابانهاي اصلي شهر به جلوي فرمانداري ميروند و در آنجا فرماندار آدم كش و بي خرد نقده براي مردم سخنراني ميكند و در بخشي از صحبتهايش ميگويد كه فردا (يعني پنجشنبه 4 خرداد) در جلوي اداره ارشاد نقده مجوز تحصن داده شده است و عملا مردم را براي تحصن روز پنجشنبه دعوت ميكند و مردم سپس به تظاهرات كاملا مدني خود خاتمه مي دهند و باقي اعتراضات در روز پنجشبه خونين نقده.



پنجشنبه 4 خرداد:



صبح پنجشنبه از طرف فرمانداري بي كفايت نقده شايعه ميشود كه هرگونه تحصن در شهر ممنوع است و بشدت برخورد خواهد شد، اين در حاليست كه فرماندار پليد نقده روز قبل مجوز تحصن را داده بود و حتي اين مساله را در سخنراني خود اعلام نموده بود. اين مساله موجب خشم مردم غيرتمند نقده مي شود. مردم از ساعت 3 ظهر خود را براي تظاهرات آماده ميكنند. نيروهاي يگان ويژه به فرماندهي غلامرضا يوسف زاده (آت قولو) در خيابان فتوحي سدي ايجاد نموده اند و مانع حركت مردم بسوي اداره ارشاد كه در منتهي اليه خيابان قرار گرفته است ميشوند. عده ايي از جوانان و نوجوانان و خردسالان كه تقريبا 3000 نفر باشند خود را به اداره ارشاد رسانده اند و شعارهاي ملي سر ميدهند. همچنين دكتر پرويز محمدي به همراه عده ايي ديگر كه مجوز تحصن گرفته اند مشغول سخنراني است. در آنسو، يگان ويژه بسوي مردم حمله ميكند ولي با مقاومت جسورانه مردم كه تقريبا 10000 نفر باشند سد يگان ويژه شكسته ميشود و نيروها پا به فرار ميگذارند. اكنون همه مردم در جلوي اداره ارشاد هستند (تقريبا 15 هزار نفر). مردم همانند سيلي خروشان در اندك مدتي خود را به اداره ارشاد نقده ميرسانند. در اين بين فرماندار احمق و آدم كش و مزدور خائن با خودروي مزدا خود در حاليكه شعارهاي دولتي ميدهد به سوي مردم مي آيد و ميخواهد شعار آذربايجان اوياقدي انقلابا داياقدي را سر دهد و بنوعي نظم حاكم بر جمعيت را بر هم بزند كه با خشم مردم مواجه ميشود و نوجوانان 11 ،12 ساله چنان كتكي به فرماندار ميزنند كه 600 نفر از نيروهاي يگان ويژه پس از چند دقيقه تلاش و به كمك گازهاي اشك آور، تيرهاي هوايي، باتوم و اسپري فرماندار را از دست خردسالان بابك منش سولدوز نجات ميدهند و به داخل اداره ارشاد ميبرند. بلافاصله خودروي فرمانداري به آتش كشيده ميشود و درگيريها شدت پيدا ميكند. كتابخانه اداره ارشاد نقده توسط عواملي كه هويتشان معلوم نشد به آتش كشيده ميشود و در اثر فشارهاي پياپي و مداوم مردم يگان ويژه مياندواب متشكل از سربازهاي لر و عرب مجبور به عقب نشيني مي شوند و آرامش نسبي برقرار ميشود. اكنون شهر در اختيار مردم است. بيش از 40000 نفر سولدوزي ميخواهند غيرت ستارخان گونه و بابك وار خود را دوباره اثبات نمايند. نيروهاي انتظامي و سپاهي و اطلاعاتي و بسيجي دوباره سازماندهي ميشوند. به همين جهت مردم جهت شكستن سد دفاعي مزدوران به سه دسته تقسيم ميشوند و خيابانها و معابر اصلي شهر را در اختيار ميگيرند. عده كثيري از اين تعداد خود را به جلوي فرمانداري نقده ميرسانند. مردم فقط شعارهاي ملي خود را سر ميدهند. هيچگونه قصد تخريب و يا حمله به اماكن دولتي در بين مردم وجود ندارد كما اينكه در مسير حركت مردم بسوي فلكه فرمانداري (بخوانيد "شهيد لر ميداني") بيش 15 بانك، 20 اداره دولتي، ساختمان شهرداري، حوزه علميه، قرارگاه نيروي انتظامي و ديگر اماكن دولتي وجود دارد كه هيچ يك كوچكترين آسيب و حمله ايي را از سوي مردم متحمل نشدند. مزدوران در بالاي و داخل ساختمانهاي فرمانداري وكميته امداد، مسلحانه موضع گرفته اند. يگان ويژه با مردم درگير ميشود و فرمانده يگان ويژه با اسلحه خود با گلوله هاي ساچمه ايي بسوي مردم شليك ميكند و عده كثيري از بين مردم بي دفاع مجروح ميشوند و چندين نفر نيز از ناحيه چشم مجروح ميشوند و بر زمين مي افتند همزمان تيرهاي هوايي شليك ميشوند و پس از تنها 2 يا 3 دقيقه مزدوران با اسلحه هاي كلت كمري، ژ3 و كلاشينكف مردم را هدف قرار ميدهند. اكنون صحنه جنگ يك طرفه است. دلاورمردان سولدوز يك يك همانند لاله هاي سرخ در خون خود مي غلتند. تمامي تيرها بالاي كمر شليك شده اند. محل اصابت تيرها به شهدا و مجروحان حادثه مؤيد اين ادعاست. ديدن اين صحنه ها مرا به ياد تصاويري مي اندازد كه رژيم منافق و ضد اسلامي ايران هرروز از تلوزيون انحصاريش در مورد حمله اسرائيليها به فلسطينيان پخش مي كند و بمباران تبليغاتي شديدي راه مي اندازد ولي اكنون خود اين رژيم اعمالي جنايت بارتر از آنها را انجام ميدهد و در واقع كم كم ماهيت واقعي و ضد مردمي خود را نشان ميدهد. مردم همچنان مقاومت ميكنند و مجروحان حادثه كه شايد بيش از 250 نفر باشند بوسيله دوچرخه، سه چرخه هاي كارگري - باربري، موتورسيكلت و خودروهاي شخصي به تنها بيمارستان شهر منتقل ميشوند. صحنه هايي بوقوع مي پيوند كه هيچ قلم و زباني را ياراي نوشتن و گفتن نيست. مردمي كه از خردسالان 7 ساله تا پيرمردان 70 ساله شان پس از شهادت دلاورمردان سولدوزي بوسيله ايادي جنايتكار رژيم نژادپرست ايران، پيراهنهاي خود را پاره كرده بودند و در مقابل تيراندازيها ايستاده بودند و فرياد ميزدند ما از مرگ درراه دفاع از وطنمان آذربايجان باكي نداريم و به آن افتخار ميكنيم من هم را بزن اي پاسدار و بسيجي كثيف و آدمكش. اين صحنه ها مرا ياد شعر شاعر ملي آذربايجان "مدينه گولگون" مي انداخت كه در شعر شهيدلر اينگونه مي سرايد:

دايانميشام، گؤزومده ايكي داملا ياش منيم

ايچيمده هاراي سالان توفان منيم، قيش منيم

او گولله لر ده يردي بو سينه مه كاش منيم

بو شهيد بالالارين اؤلن چاغي دئييلدي.

در فلكه فرمانداري (اكنون بخوانيد "شهيدلر ميداني") مردم غيرتمند سولدوز اين قلب تپنده آذربايجان، تاريخ مي آفرينند. برگهاي زرين تاريخ آذربايجان كه پر است از حميت و مردانگي جوانمردان و شيرزنان اين سرزمين مقدس در مبارزه با ظلم و بي عدالتي و تبعيض و نژادپرستي فارسي، زرين تر ميگردد و در روزهاي بهاري، شهر اينبار نه بوسيله باران بهاري بلكه با خون جوانان غيرتمند اين ديار هميشه سرافراز آبياري ميشود و ريشه هايي به اين تربت پاك سپرده ميشوند كه تا نسلها بعد هم هيچ سيل و طوفاني را ياراي مبارزه با آنها نباشد و حاصل آن در آينده ايي نزديك همان آرزوي 35 ميليون تورك ايران يعني شربت شيرين آزادي خواهد بود.

در اثر تشديد حمله نظامي به مردم كه گلوله ها تك تير شليك نمي شدند بلكه اسلحه ها در حالت رگبار قرار داشتند، مردم پس از تقريبا 45 دقيقه متفرق مي شوند. اما بازهم عده ايي حدودا 5000 نفري 500 متر پايين تر از فرمانداري در حوالي دبيرستان دخترانه 17 شهريور با سر دادن شعارهاي ملي و سنگ و كلوخ مقاومت مي كنند و پس از 1 ساعت بلاخره مردم بسوي بيمارستان نقده حركت ميكنند. بيش از 500 نفر از نيروهاي يگان ويژه بهمراه مزدوران سپاهي و اطلاعاتي و بسيجي در محوطه پشت بيمارستان آماده باش هستند. در همين زمانهاست كه نيروهاي خائن و خودفروخته اطلاعات و سپاه جنازه هاي شهدا را از بيمارستان به سرقت ميبرند. اين خبر هرچند دير اما به اطلاع مردم رسيد و خشم آنان را صد چندان كرد. با افزايش تعداد مردم در بيمارستان نيروهاي نظامي مجبور به تخليه بيمارستان مي شوند. وارد اورژانس بيمارستان ميشويم همه جا پر است از مجروحان. از خردسالان 7 ساله گرفته تا پيرمردان 70 ساله كه بوسيله گلوله هاي ساچمه ايي، باتوم، و نيز گلوله هاي جنگي جنايتكاران مجروح شده اند. آمار حاكي از مراجعه 300 نفر جهت مداوايشان ميباشد و خيلي ها در منازل خود و يا منازل تعدادي از سولدوزيها تحت درمان قرار گرفته اند. در همان حال از بيمارستان بيرون مي آييم و گشتي در شهر مي زنيم تا از وضعيت جديد شهر باخبر شويم. در خيابان دانشگاه (آن قسمتي كه به تفرجگاه كوه يئدي گؤز) مي رود، 12 خودروي تويوتاي ارتش پادگان جلديان كه هر خودرو 6 نفر سرنشين دارد نيروهاي تكاور ارتش مستقر هستند. حوالي فرمانداري و سپاه نقده كه در يك محدوده قرار دارند تحت كنترل جنايتكاران است. اما در خيابانهاي شهر هيچ ماموري ديده نمي شود. به بيمارستان برميگرديم. آمبولانسهاي كمكي از اورميه و شهرهاي نزديك به نقده آمده اند و مجروحان بد حال كه تعدادشان بيش از 40 نفر است ظاهرا به اورميه منتقل مي شوند. اما اقدامات آنها مشكوك است. لذا آمبولانسها و نحوه انتقال مجروحان را تحت نظر ميگيريم. يكي از آمبولانسها بسوي اورميه حركت مي كند اما پس از طي 15 كيلومتر و در سه راهي محمديار آمبولانس حامل مجروحين در پاركينگ توقف ميكند. در اين حين از خودروي ديگري كه احتمال قريب به يقين متعلق به اداره اطلاعات است فردي سوار آمبولانس مي شود. آمبولانس را تا اورميه با چراغ خاموش تعقيب ميكنيم، سرعت آمبولانس فقط 70 كيلومتر در ساعت است. آمبولانس به بيمارستان طالقاني اورميه مي رود ولي بلافاصله از آنجا بسوي بيمارستان عارفيان (متعلق به سپاه) اعزام ميشود. در بيمارستان عارفيان اورميه نيز كنترل شديد اما نامحسوس وجود دارد لذا موفق به ورود به بيمارستان نمي شويم. دوباره راه نقده را در پيش ميگيريم و 100 كيلومتري را كه آمبولانس عمدا با دستور مزدوران در 40/1 دقيقه طي كرده بود ، 40 دقيقه ايي طي مي كنيم. در سه راهي نقده منتظر آمبولانسها هستيم و آنها يك يك مي آيند و با توقف در پاركينگ كه شايد همراه با ثبت مشخصات مجروحان و فيلمبرداري از آنها بود مسير خود و دستورات مزدوران را دريافت ميكنند و براه مي افتند. در همين حين خبر درگيري در قرارگاه نيروي انتظامي نقده بين نيروهاي تورك و فارس به ما اطلاع داده ميشود كه كم و كيف آنرا در ادامه همين مطلب در بخش هاي بعدي آورده ايم. پس از اين قضيه و شبانه نيروهاي تازه نفس كه شايد 3000 نفر بودند به نقده آورده مي شوند. در همان ساعات خود شاهد بوديم كه چگونه نيروهاي كثيف و مزدور و جنايكار و خائن سپاهي و بسيجي را با زيرپوشها و شلوارهاي زير و بدون لباس نظامي از ترس مردم با اسكرت نظاميان غير بومي چگونه به مكانهاي امن منتقل ميكردند.

حدودا ساعت 30/2 يا 3 بامداد نيز اجساد پاك 4 شهيد ملي آذربايجان كه اسامي آنها در ذيل قيد شده است بدون هيچگونه مراسمي و تنها با حضور خانواده درجه اولشان و با تدابير شديد امنيتي بخاك سپرده ميشوند و البته مطمئنا تعداد شهدا سولدوز همين 4 نفر نيستند كه در بخش بعدي همين مطلب به آن خواهيم پرداخت.



جمعه 5 خرداد:



مردم امروز خود را براي تشيع جنازه فرزندان پاك و غيرتمند وطنمان آذربايجان آماده كرده اند، اما مزدوران جنازه ها را به مكانهاي نامعلوم منتقل كرده اند. لذا با فرا رسيدن ساعت 12 ظهر تعداد تقريبا 5000 نفر در جلوي درب دانشگاه پيام نور نقده براي ادامه تظاهرات جمع هم آماده اند. تظاهرات كنندگان بسوي خيابانهاي اصلي شهر حركت ميكنند. در مسير، مراسم مجلس ترحيم شهيد عليرضا فتحي پور (يكي از شهدا) در منزل پدريش برگزار ميشود. مردم جلوي منزل ايشان گردهم مي آيند فاتحه مي خوانند و شعارهاي ملي سر داده ميشود. اكثرا سياه پوشند و همگي داغدار و خشمگين. ناگهان از كوچه ها و خيابانهاي اطراف حدودا 800 نفر از يگان ويژه بسوي مردم حاضر در مجلس ترحيم حمله ور ميشوند ولي اينبار با مقاومت مدني مردم نيروها مجبور به عقب نشيني ميشوند. مردم جهت شكستن سد دفاعي مزدوران و جنايتكاران به 2 دسته ميشوند و خود را از طريق خيابانهاي امام و مسافري به جلوي قرارگاه نيروي انتظامي و دفتر امام جمعه نقده ميرسانند. چون در شهر شايعه كرده اند كه ملا حسني امام جمعه اورميه كه بخاطر قضاياي 31 فروردين 1358 و كمك در دفع توطئه متجاوزان كرد، از محبوبيت خاصي در سولدوز برخوردار است به شهر خواهد آمد كه البته اين مساله آنچنان كه پيش بيني هم ميشد فقط يك شايعه بود و چه خوب كه فقط يك شايعه بود!

اكنون حدودا 15000 نفر بازهم گردهم آمده اند. امام جمعه خاموش نقده نيز براي مردم سخنراني ميكرد. اما مردم همچنان شعار ميدادند: توتولانلار آزاد اولسون، قاتل لري بيزه تانيتديرين، شهيدلر هاردالار شهيدلر هاردالار و ... . بلاخره بنا به درخواست امام جمعه چند نفر از حاضرين بعنوان نماينده مردم انتخاب ميشوند تا مثلا مذاكره كنند (ما اين بحث را كه چه كساني بعنوان نمايندگان مردم به دفتر امام جمعه رساندند و داراي چه سوابقي و نياتي بودند را به فرصتي ديگر محول مينماييم). بلاخره در اثر فشار مردم كه ديگر صبرشان لبريز شده بود دستگير شدگان آزاد ميشوند. (ميرعلي رضايي، دكتر پرويز محمدي، علي جلالي، ايرج سليمانزاده، مهندس بناوند، غلام بناوند كه شرح اينان در پايين آمده است)

اكنون بعداز ظهر روز جمعه است. حدودا 10000 نفر يعني يك لشكر كاملا آموزش ديده جهت سركوب مردم غيرتمند سولدوز از اقصي نقاط كشور به اينجا آورده شده اند. حتي حدودا 300 نفر از بسيجيان سايين قالا(شاهين دژ) را نيز آورده اند و به آنها گفته اند كه در نقده جنگ تورك و كرد راه افتاده است! اما ايشان پس از تنها چند دقيقه به اصل موضوع پس ميبرند و خشمگين از كلاهي كه به سرشان رفته، قصد برگشت به شهر خود را ميكنند و اينچنين اين حيله كثيف رژيم جنايتكار نقش بر آب ميشود. از ساعت 4 باز هم تظاهرات شدت ميگيرد. اينبار تمامي خيابانهاي نقده صحنه هاي درگيريهاي پراكنده مردم و مزدوران است. شديدترين درگيريها در خيابان مسافري (بخوانيد خيابان انقلاب آذربايجان) در كوچه مولوي است. تيرهاي هوايي، گازهاي اشك آور براي مردم چيز عادي شده است. يك همكاري و تعاون همگاني در بين مردم وجود دارد همكاري كه ميتواند كوه را جابجا كند. موتورسوارها بنزين و سنگ مي آورند، زنان و دختران آنها را به خط مقدم ميرسانند و در آنجا پرتاب سنگها و كوكتول مولوتوفها پاسخي هرچند نابرابر اما مدني است به جنايت جنايتكاران. در اين حين و حدودا ساعت 30/5 كتابخانه تربيت متعلق به آموزش و پرورش نقده واقع در چهار راه فتوحي (بخوانيد چهارراه انقلاب آذربايجان) توسط عواملي غير از مردم به آتش كشيده ميشود و كاملا در آتش ميسوزد. كسانيكه از نزديك حادثه را ديده بودند گزارش ميدهند كه اين آتش سوزي توسط عده ايي از اراذل و اوباش بسيجي متعلق به گردانهاي عاشورا بود تا زمينه و بهانه را مجددا جهت عكس العملهاي خشونت بار نظاميان در سركوب مردم فراهم نمايند و توجيهي براي جنايات خيانت بار خود بتراشند.

يگان ويژه برآشفته اينبار به خانه هاي مردم حمله ميكند. مزدوران از در و ديوار وارد خانه هاي مردم ميشوند (چيزي كه در هيچ جاي دنيا نمي توان ديد حتي در فلسطين) و اسباب و اثاثيه بيش از 30 خانواده سولدوزي آسيبهاي اساسي برميدارد. ولي بازهم مردم غيرتمند سولدوز مقاومت سختي نشان ميدهند. در خصوص مقاومت مدني مردم سولدوز يكي از افسران ارشد يگان ويژه كه لهجه اش به لرها نزديك بود خطاب به هم قطاران مزدورش با يك حالت درماندگي ميگفت: ((در طول 20 سال خدمتم تا بحال مردمي به اين سماجت و غيرت نديده ام حتي در طول 4 سالي كه در خط مقدم جبهه غرب و جنوب (جنگ عراق) حاضر بودم عراقيهاي تا بن دندان مسلح نيز اين چنين مقاومت و دفاع نميكردند. اينجا ديگر كجاست؟!)).

در اين روز تعداد كثيري از نيروهاي مزدور محلي شناسايي شدند و آمار كاملي از آنها بدست مردم افتاد كه اين آمار بدون شك در آينده ايي نزديك خبرساز خواهند بود! مردم تعدادي از اين مزدوران را به روش خود تاديب كردند و آنها را روانه بيمارستان كردند.

با فرا رسيدن شب مردم به خانه هاي خود رفتند. و قرار شد فردا (شنبه 6 خرداد) بازار همچنان تعطيل باشد و شهر نيز سياهپوش گردد.



شنبه 6 خرداد:



صبح شنبه بازار همچنان تعطيل است و بيشتر مردم جهت بزرگداشت ياد شهدا و به نشانه عزاداري لباس سياه بر تن كرده اند. تعداد نيروهاي نظامي و شبه نظامي در نقده بسيار زياد شده است. تجمع چنداني وجود ندارد و تجمعات از خيابانهاي اصلي به محله ها و كوچه هاي شهر كشيده شده است. يگان ويژه كاملا مجهز با تعداد نفرات بسيار زياد كه گفته ميشد تيپ اميرالمومنين تهران است در خيابانها و معابر اصلي شهر مدام در حال ترددند و به هر جمع بالاي 3 نفري حمله ميكنند كه البته اين حمله در مردم اثري ندارد. تعدادي از بسيجيان خودفروخته و مزدور محلي نيز اسلحه بدست و يا با چماق و باتوم آماده سركوب ملت همخون هستند كه ما در آينده ايي نزديك اسامي كامل آنها را به اطلاع افكار عمومي خواهيم رساند.

صبح روز يكشنبه 7 خرداد نيز بازار تقريبا حالت نيمه تعطيل داشت و از بعد از ظهر با باز شدن بازار شهر تقريبا به حالت عادي حركت نمود.



هئيت تحقيق و تفحص:



پس از حادثه هيئتي از تهران متشكل از نمايندگان مجلس ، اطلاعات، سپاه، نيروي انتظامي و نماينده دولت وارد نقده شدند و جلسه ايي در مكان دفتر امام جمعه نقده تشكيل يافت. تمامي نفرات حاضر در اين جلسه فرمايشي را جاسوسان اطلاعاتي و سپاهي و بسيجي تشكيل ميدادند و تنها چند نفر معدود تقريبا مردمي و البته تقربيا علاقمند به ادبيات و فولكولور آذربايجان نيز در اين جلسه حاضر بودند كه البته هيچ كدام از مسائل ملي آذربايجان خبر ندارند و يا به عبارتي بهتر ترجيح ميدهند جهت حفظ منافع شخصي شان خبر نداشته باشند و لذا در اين جلسه نيز هيچ يك حرف ملت آذربايجان را به گوش پر مو! و كر! مسئولان رژيم نرساندند. در محتواي جلسه و صحبتهاي ايراد شده چيز خاصي كه قابل بيان كردن باشد وجود ندارد تنها بايد نام دو مزدور را كه در آن جلسه ملت آذربايجان و مردم سولدوز را به وحشي گري و مشروب خواري و عامل بيگانه بودن معرفي كرده بودند را بخاطر سپرد. ايندو عبارتند از:1. ملا مهديفر – نماينده نهاد رهبري در دانشگاه آزاد نقده 2.دكتر بهادري(پزشك قلابي) – پزشك عمومي سهميه ايي كه در انتخابات پيشين شوراها موفق شد 12 ! راي بياورد. اين شخص پليد اكنون رئيس ضابطين قضايي نقده است.

تعداد تقريبا 40 نفر از اهالي كه تقريبا 90 درصدشان وابسته به نهادهاي امنيتي و نظامي رژيم هستند و يا جاسوس اطلاعات و چهره هاي ضد مردمي هستند به اين جمع تقريبا سري راه داده شده اند. 10 درصد بقيه نيز يا افرادي وابسته و دولتي هستند و يا در بين مردم چهره خوبي ندارند و يا حداقل در صداقت آنها در خصوص مساله هويت خواهي و ملي آذربايجان شك وجود دارد (البته بجز يكي دو نفر). اراجيف و كم و كيف اين جلسه را تقريبا بطور كامل در اختيار داريم. يكي (ع.خ) كه با كمونيست جماعت كمونيست است با چپي، چپي است و با راستي، راست، با آنكه عمده دوستانش را آريائيستها تشكيل ميدهند اما خود را "توركچو" و "آذربايجانچي" نيز مي نامد و... وي در اين جلسه علت اعتراض مردم را فقر اقتصادي مردم منطقه و جاده هاي باريك منتهي به نقده مي داند! و ميگويد جاده هاي منطقه وضع خوبي ندارند و هيچ اشاره ايي به اصل موضوع نمي كند و نمي گويد كه چرا جوانان غيرتمند سولدوز جسورانه سينه سپركردند و خود را به دم گلوله مستكبرين فاشيست هاي زمانه دادند تا از زبانشان، فرهنگشان، هويت مسخ شده شان و از حقوق ملي و انساني خود دفاع نمايند. ديگري (الف.ج) كه سابقه چپي نيز دارد و اكنون مي گويد كه "توركچو" شده است و داعيه شديد آذربايجانچي بودن را دارد فقط مشكلات اقتصادي را مطرح ميكند و حتي به خود جرات نميدهد كه بگويد اين ملت ميخواهد اصل 15 و 19 قانون اساسي اجرا شوند و كودكان ما در زبان مادري و ملي خود تحصيل نمايند. يكي از اعضا شوراي شهر (ع.ر) تنها به وقايع گويي اكتفا ميكند و وقايع را تقريبا آنطور كه اتفاق افتاده است بازگو ميكند. يكي از مخبرهاي اداره اطلاعات شاغل در آموزش و پرورش (ص.م) نيز ماجرا را بگونه ايي كه به نفع جنايتكاران باشد و با سانسور كاملا يك طرفه به نفع فرماندار و سپاه و بسيج و اطلاعات نقده بيان ميكند. آن يكي فئودال و جاسوس بلند پايه اداره اطلاعات نقده است (ح.ق)، فساد اخلاقي اش شهره عام و خاص است، آپارتمانش در شهرك اكباتان تهران مكان بسيار دنجي شده است براي انواع كثافت كاريها. محل كسب او پاتوق كاركنان و جاسوسان اداره اطلاعات نقده و سپاه نقده است، وي نيز خود را نماينده مردم كرده است!

اما دو چهره ايي كه كاملا بصورت واضح و آشكار از عملكرد جنايتكاران دفاع ميكنند و خود ايشان از هم پياله هاي آنان و كاسه ليسان ارشد رژيم هستند به اسامي ملا مهديفر (نماينده نهاد رهبري در دانشگاه آزاد نقده) و دكتر محمد رضا بهادري (پزشك قلابي و سهميه ايي با معدل 11 در ديپلم متوسطه و كسي كه در انتخابات پيشين 12 راي آورد) به ملت و آذربايجان حمله ور ميشوند و مي گويند كه مسئولان و نيروها با كمال رافت اسلامي با مردم رفتار نموده اند و حتي مسئولان جنايتكار خود را به باده انتقاد ميگيرند كه چرا به ما و بسيجيان اجازه ندادند كه با شدت و قدرت هرچه تمام مردم را سركوب كنيم! شايد آمار موجود شهدا و زخميها برايشان راضي كننده نيست و آنها ميخواهند تمام مردم شهر را تيرباران كنند!

جهت پرهيز از اطاله كلام به بيان ديگر موارد جلسه نمي پردازيم و فكر ميكنيم كه افكار عمومي نيز پي به ماهيت اين جلسه كاملا ساختگي و فرماليته برده باشند. در آنجا تنها مساله ايي كه بدان پرداخت نشد علت اصلي اعتراضات مردم بود و باز اين مردم بودند كه متهم شدند. افرادي هم كه سعي دارند خود را مردمي نشان دهند در اين جلسه صحبتهايي ايراد كردند كه به مرغ و گوسفند همسايه ها ضرري نرساند! (مال داوارا ضرري اولماسين). اگر بنا بود كه واقعا تحقيق صورت گيرد بايد از اقشار مختلف مردم صورت ميگرفت از خانواده هاي شهدا و مجروحين، از دستگير شدگان، از مردمي كه در تجمعات حاضر بودند و حتي آندسته ايي كه ترجيح دادند بجاي اعتراض فقط نظاره گر باشند و ... . نه اينكه عده ايي كاسه ليس و نوچه هاي جنايتكاران و چهرهاي ضد مردمي و در بهترين شرايط چهرهايي كه مردم دوستشان ندارند دور هم گرد آيند و بخواهند گندكاريهاي نمايندگان جنايتكار و بي لياقت و بي شرف رژيم در شهر را ماس مالي كنند.

منظور از آوردن حرف اول نامها در فوق اينست كه مردم واقعا بدانند كه چه كساني چه كاره اند چون عده ايي در سولدوز وجود دارند كه همانند خرده بورژوواهاي انقلاب فرانسه رفتار مي كنند، يعني بگونه ايي كه هم در صحنه باشند و هم در صحنه نباشند آنان در همه حال بدنبال منافع شخصي و باندي خود هستند و اصول معامله را نيز به خوبي فرا گرفته اند.

از عصر روز يكشنبه با باز شدن تقريبي بازار، شهر بسوي حالت تقريبا عادي حركت كرد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home